جدول جو
جدول جو

معنی حب حلو - جستجوی لغت در جدول جو

حب حلو
(حَبْ بِ حُلْوْ)
انیسون. رجوع به حب الحلوه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آب آلو
تصویر آب آلو
آبی که از آلو بگیرند، آبی که آلوی خشک را در آن خیسانیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
(حَبْ بَ تُ حُلْ وَ)
داود ضریر انطاکی گوید: حبه حلوه. الانیسون. رجوع به حبهالحلوه شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بُلْوَزز)
لسان العصافیر. ثمر زبان گنجشک
لغت نامه دهخدا
(چِ لَ / لُو)
آبی که برنج در آن جوشیده باشد و آن را آبریس و آشام و آشاب نیز گویند
لغت نامه دهخدا
(بِ)
آب که در آن آلو تر نهاده باشند
لغت نامه دهخدا
(حَ لِنْ حَ لِنْ)
کلمه ای است که بدان شتران را زجر کنند تا تیز روند و گاه بجای آن حل مسکنه گویند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب چلو
تصویر آب چلو
آبی که برنج در آن جوشیده باشد ابریس آشام آشاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حب الوز
تصویر حب الوز
ثمر زبان گنجشک را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب آلو
تصویر آب آلو
آب که در آن آلو تر نهاده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب چلو
تصویر آب چلو
((چِ لُ))
آبی که برنج در آن جوشیده باشد، ابریس، آشام، آشاب
فرهنگ فارسی معین